سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشتهای روزانه رضا سروری
لینک دوستان

روزی مجنون از روی سجاده شخصی عبور کرد مرد نماز را شکست وگفت:

مردک در حال رازونیاز با خدا بودم برای چه این رشته را بریدی ؟

مجنون لبخندی زد وگفت :

عاشق بنده ای بودم وتو را ندیدم تو عاشق خدا بودی چطور مرا دیدی؟


[ پنج شنبه 90/10/29 ] [ 8:2 صبح ] [ رضا سروری ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
امکانات وب
ایران رمان