سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشتهای روزانه رضا سروری
لینک دوستان

ابوطالبی: فردوسی یک شیعه تمام عیار بود/ فتحعلی شاه در جنگ با روس‌ها از علما درخواست فتوای جهاد کرد

http://snn.ir/pic/13910220126_2012126056e.jpg
سلسله «همایش‌های جریان‌شناسی تاریخ معاصر» - قم
دبیر علمی همایش‌های جریان‌شناسی تاریخ معاصر با بیان اینکه فردوسی به خاطر شیعه بودن مغضوب دستگاه غزنوی شد، گفت: در دوره پهلوی اول، قبر او را مانند قبر کوروش ساختند تا او را به عنوان نماد ایرانیت در مقابل ...

 

 

به گزارش خبرنگار دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، در ادامه جلسه پنجم از سلسله همایش‌های آموزشی «جریان‌شناسی تاریخ معاصر» که تحت عنوان «سیر عملکرد جریان مذهبی در تاریخ معاصر» به همت مؤسسه ولاء منتظر(عج) و با همکاری مؤسسه آموزشی - پژوهشی امام خمینی(ره) قم و مرکز مطالعات عالی انقلاب اسلامی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار شد، حجت‌الاسلام مهدی ابوطالبی به بررسی سیر عملکرد جریان مذهبی در تاریخ معاصر پرداخت.

نتایج حضور علما در کنار سلاطین صفوی

نتایج حضور علما در کنار سلاطین در چند نکته است:

1. شکل‌گیری هویت شیعی در میان ایرانیان و نهادینه ‌شدن فرهنگ شیعی در جامعه
2. تثبیت برخی از کارکردهای حکومتی برای علما
3. شکل‌گیری ارتباط اعتمادساز بین مردم و علما

نویسندگان متعدد داخلی و خارجی اعم از مخالفان و موافقان علما و روحانیت اذعان دارند که بعد از صفویه، هویت و فرهنگ ملی ایرانی‌ها شروع شد.

ایران به‌عنوان یک کشور دارای حاکمیت سیاسی از دوره صفویه شکل گرفت

یکی از کارهای مهم صفویه تشکیل کشوری به نام ایران بود که با استقلال و پهنای جغرافیایی خاصی در حد فلات ایران قرار داشت. علاوه بر محدوده جغرافیایی ایران امروز، بخشی از افغانستان و پاکستان فعلی، از شمال کشورهای آسیای میانه، از سمت چپ بخش‌هایی از عراق و از جنوب، کشورهای حاشیه خلیج فارس مثل بحرین جزء محدوده جغرافیایی ایران بودند.

خواجه نظام‌الملک در قرن 8 می‌گوید ایران به عنوان یک کشور متشکل که دارای حاکمیت سیاسی است وجود ندارد، بلکه یک ملوک‌الطوایفی است.

در عصر صفویه، ایران به عنوان یک کشور مستقل با یک حاکمیت سیاسی و بر اساس مذهب تشیع و زبان فارسی تأسیس شد. صفوی‌ها با اینکه خودشان آذری‌ زبان و اردبیلی بودند، ولی زبان رسمی اداری را فارسی قرار دادند، یعنی به دنبال ملیت ایرانی با محوریت این منطقه جغرافیایی و زبان فارسی بودند. این مساله در چند قرن قبل از صفویه از بین رفته بود و در برخی از دوره‌ها، فارسی، زبان رسمی و اداری نبود.

از دوره صفویه هویت ملی ایرانی‌ها شیعی شد

خانم نیکی کدی نویسنده آمریکایی صاحب کتاب «انقلاب ایران» معتقد است هویت ملی ایرانی‌ها پس از صفویه شیعی شد و ایرانیت و تشیع آن‌چنان به هم گره خوردند که دیگر قابل تفکیک نیستند.

ما در عناصر فرهنگی و هویتی خود به عنوان یک ایرانی سه دسته عنصر داریم: 1. عناصر شیعی که نماد بیرونی آن عزاداری‌ها و توسلات و اعتقاد به ائمه است  2. عناصر غیرشیعی، یعنی عناصر دینی که خاص تشیع نیست که نماد فرهنگی آن ادبیات فارسی ما است 3. عناصر مربوط به ایران باستان

بسیاری از اشعار فردوسی برگرفته از آیات و روایات است
 
ادبیات ما به شدت اسلامی است، حافظ، سعدی، فردوسی، عطار، خیام، مولوی و... . شاید بتوان گفت 60-70 درصد محتوای اشعار شعرای ما در این دوره‌ها متاثر از آیات و روایات است. مثلا بیت معروف «بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند» دقیقا از یک حدیث گرفته شده است.

شاهنامه فردوسی که مشهور است در دوره پهلوی برعلیه اسلام از آن استفاده کردند، اشعاری مذهبی است. یکی از اساتید دانشگاه رازی در همایشی مطرح کرد که 2000 آیه و روایت پیدا کرده است که اشعار فردوسی برگرفته از آنهاست.

فردوسی یک شیعه تمام عیار بود

آقای ابوالحسنی کتابی دارد به نام «بوسه بر خاک پای ‌حیدر» که تحلیلی بر ایمان و آرمان فردوسی است، ابوالحسنی در این کتاب نشان داده که فردوسی، یک شیعه تمام عیار است. فردوسی به خاطر شیعه بودن مغضوب دستگاه غزنوی شد، آنوقت در دوره پهلوی اول، قبر او را مانند قبر کوروش ساختند تا او را به عنوان نماد ایرانیت در مقابل اسلام و تشیع قرار دهند.

شاهنامه کتابی در جهت تقویت تشیع بود

در همایشی که ذکر شد یکی از اساتید گفت که فردوسی خیلی به بحث ایرانیت پرداخته و اسم مجموعه خود را «شاهنامه» گذاشته است، ولی در مقابل آن برخی «علی‌نامه» نوشتند. آقای ابوالحسنی در همان همایش نشان دادند که اتفاقا برعکس، شاهنامه تقویت تشیع بود و من عُمَرنامه‌هایی را می‌شناسم که در مقابله با شاهنامه نوشته شده است.

در هر صورت، ادبیات ما که بخشی از فرهنگ ما محسوب می‌شود دینی است، هرچند بین شیعه یا سنی بودن بسیاری از شاعران شک وجود دارد، اما به هر حال این ادبیات، اسلامی است.

فرهنگ تشیع فرهنگ غالب ایران است نه فرهنگ ایران باستان

3. عنصر سوم فرهنگی: برخی از عناصر فرهنگی ما مثل نوروز و مثل چهارشنبه سوری مربوط به ایران باستان است، اما پر رنگترین عناصر، عناصر شیعی است.

در بحث تابعیت در فضای بین‌المللی وقتی کسی دو تابعیتی باشد و بخواهند بفهمند تابعیت اصلی او کدام است از او تست می‌گیرند، مثلا وقتی می‌خواهند بفهمند یک ایرانی که دو تابعیت ایرانی و آمریکایی دارد، ایرانی است یا آمریکایی، سوالاتی از فرهنگ و جغرافیای آمریکا و ایران به او می‌دهند. با اطلاعاتی که او می‌دهد مشخص می‌شود واقعا اهل کدام کشور است و با کدام فرهنگ بزرگ شده است.

به نظر شما یک فرد بی‌سواد یا تحصیلکرده ایرانی می‌تواند بیشتر راجع به فرهنگ ایران باستان صحبت کند یا راجع به تشیع؟ واقعا مردم ما چقدر فرهنگ ایران باستان را می‌شناسند و راجع به دین زرتشت اطلاعات دارند؟ اما اگر از مردم ایران بخواهی راجع به تشیع صحبت کنند به راحتی می‌توانند این کار را انجام دهند.

این مساله نشان می‌دهد که تشیع فرهنگ غالب ایران است نه فرهنگ ایران باستان، البته عناصری از فرهنگ ایران باستان هم وجود دارد که ما با آنها مشکلی نداریم و با دین ما سازگار است.

تفکیک اختیار شاه و علما در دوره قاجار

نکته‌ای که راجع به تثبیت اختیارات حکومتی برای علما بعد از صفویه وجود دارد این است که در دوره صفویه اختیار تام حکومت برای شاه است، ولی او بخشی از امور مثل امور قضائی و امور خاص مذهبی را به عالم دینی داده و هر وقت هم بخواهد از او می‌گیرد، یعنی اصالت اختیارات برای شاه است.

مردم در دوره صفویه عادت کرده بودند برای امور قضائی، حقوقی و اوقاف به علما رجوع کنند، چون این امور در دست علما بود، اما در دوره قاجار این امور قضائی و حقوقی و اوقاف از کارکرد حکومت خارج شد و اختیارات شاه و علما تفکیک گردید.

تفاوت منصب قضاوت در دوره صفویه و قاجاریه

در دوره قاجار، شاه به امور اجرائیه مملکت می‌پرداخت و امور قضائی در دست علما بود. در واقع، قوه مجریه در دست شاه و قوه قضاییه در دست علما بود، قوه مقننه‌ای هم در کار نبود و هرکس بر اساس قانون خودش کشور را اداره می‌کرد.

نکته‌ای که وجود دارد این است که در دوره صفویه علمایی که قاضی می‌شدند منصوب حکومت بودند، اما در دوره قاجار قاضی منصوب حکومت نبود. در دوره قاجار خانه عالمی که در شهر اعتبار داشت دادگاه می‌شد و حکم او نیز نافذ و مطلوب حکومت بود، ‌اگر چه او از طرف حکومت منصوب نشده بود.

شیخ فضل‌الله می‌گوید: «عدلیه‌ای که باید در حکومت یک نهاد باشد، فراش‌باشی شهر بود». مثلا کسی را خدمت عالمی می‌بردند و می‌گفتند این آقا بدمستی کرده، عالم تحقیق می‌کرد و وقتی اثبات می‌شد که مثلا باید 80 ضربه شلاق بخورد او را به عدلیه می‌فرستادند و می‌گفتند آقا دستور دادند 80 ضربه شلاق بزنید،‌ حالا این آقا چه کسی است؟ او اصلا منصوب نیست، ولی حکومت در این زمینه فرمانبر اوست.

لشکرکشی محمد شاه قاجار برای مقابله با سید شفتی

مثلا مردم از دست ظل‌السلطان حاکم اصفهان که پسر ناصرالدین شاه بود به آقا نجفی اعتراض می‌کنند، آقا نجفی هم علیه او حکم می‌دهد و اقدام می‌کند. مساله قدرت علما در دوره قاجار به جایی رسیده بود که مرحوم شفتی از علمای اصفهان قشون داشت و بختیاری‌ها قشون او بودند. قدرت وی به گونه‌ای بود که محمد شاه قاجار برای مقابله با او از تهران به اصفهان لشگر کشید و می‌گفت او یک حکومت مستقل برای خود ایجاد کرده است.

مرحوم لاری در منطقه فارس و بوشهر برای خود حکومت داشت یا آقا نجفی اصفهانی هم صاحب قشون بود. می‌خواهم بگویم که در واقع کارکرد قضائی برای حکومت نبود؛ یعنی علما 50 درصد حکومت را از سلاطین گرفتند و این کارکرد قضائی و حقوقی تثبیت شد، این اتفاق نتیجه عملکرد دوره صفویه بود.

در دوره قاجار با پدیده‌ای به نام استعمار در جهان اسلام مواجه شدیم و استعمار به هجوم نظامی به کشورهای اسلامی پرداخت، مثلا حمله ناپلئون به مصر یا جنگ ایران و روس. جنگ ایران با روسیه فقط جنگ این دو کشور نبود، بلکه جنگ ایران با روسیه، انگلیس و حتی فرانسه بود.

خیانت انگلیسی ها و فرانسوی‌ها در جنگ ایران و روس

آقای ابوالحسنی کتابی تحت عنوان«جهاد؛ جنگ صلیبی» راجع به جنگ‌های ایران و روس دارد. او در این کتاب می‌گوید جنگ ایران و روسیه شبیه جنگ‌های صلیبی بود و غربی‌ها با ایران به عنوان نماد اسلام روبرو شدند.

در جنگ‌های ایران و روس، انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها جهت محافظت نظامی و سیاسی از ایران معاهداتی با ایران بستند، اما خلاف معاهدات خود عمل نموده و در واقع به ایران خیانت کردند. علاوه بر این بی‌کفایتی برخی از مسئولین نظامی و حکومتی نیز باعث شکست ایران در جنگ با روسیه شد.

فتحعلی شاه در جنگ با روس‌ها از علما خواست فتوای جهاد بدهند

وقتی ایرانی‌ها با حمله روس‌ها مواجه شدند به درخواست خود فتحعلی شاه، علما وارد صحنه شدند. فتاوای جهادی علما را مرحوم قائم مقام فراهانی جمع کرده است که این فتاوا در مقطعی به داد ایران رسید.

شاه وقتی که دید نمی‌تواند مردم را بسیج کند خدمت علما آمد و گفت این کفار به کشور ما حمله کرده‌اند و ما باید از خود دفاع کنیم، ‌در نتیجه علما حکم جهاد ‌دادند.

علما در جنگ ایران و روس خود را نائب امام زمان(ع) معرفی می‌کردند

برخی علما در جنگ‌های ایران و روس 220 سال پیش می‌گفتند من به عنوان نائب امام زمان به فتحعلی شاه اجازه می‌دهم قشون جمع کرده و با آنها مبارزه کند، این علما حتی در برخی موارد از مالیات‌های شرعی هم استفاده می‌کردند؛ پس علما در این مرحله در کنار سلاطین با استعمار مقابله نمودند.

مقطعی که علما و سلاطین رو در روی هم قرار ‌گرفتند

مرحله بعد مقطعی است که خود سلطان هم با استعمارگران همدست شد. این دوره، ‌دوره هجوم اقتصادی استعمار و قراردادهای اقتصادی استعماری مثل قرارداد رژی است. در اینجا علما مقابل سلاطین قرار گرفتند،‌ مثلا ملا علی‌کنی بعد از قرارداد رویتر صریحا مقابل ناصرالدین شاه ایستاد یا میرزای شیرازی در جریان قرارداد تنباکو صراحتا در مقابل ناصرالدین شاه قرار گرفت.

 


[ یادداشت ثابت - چهارشنبه 91/2/21 ] [ 10:20 صبح ] [ رضا سروری ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
امکانات وب
ایران رمان