یادداشتهای روزانه رضا سروری | ||
* شیعه اهل امانت است 1- قَالَ الصَّادِقُ(ع) شِیعَتُنَا أَهْلُ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ وَ أَهْلُ الْوَفَاءِ وَ الْأَمَانَةِ وَ أَهْلُ الزُّهْدِ وَ الْعِبَادَةِ أَصْحَابُ إِحْدَى وَ خَمْسِینَ رَکْعَةً فِی الْیَوْمِ وَ اللَّیْلَةِ الْقَائِمُونَ بِاللَّیْلِ الصَّائِمُونَ بِالنَّهَارِ یُزَکُّونَ أَمْوَالَهُمْ وَ یَحُجُّونَ الْبَیْتَ وَ یَجْتَنِبُونَ کُلَّ مُحَرَّم. حضرت صادق علیه السّلام فرمود: شیعیان ما اهل پارسائى، کوشش، وفاء، امانت، زهد و عبادتند، مردمى هستند که در شبانه روز پنجاه و یک رکعت نماز میگزارند، شب را به نماز مىایستند، و روزها روزه میگیرند، زکوه مال خویش را مىپردازند، و حج میکنند و از هر عمل حرامى دورند. (بحار الأنوار ، ج65، ص: 167) * تمسک به اهل بیت(ع) 2- قَالَ الصَّادِقُ(ع) کَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ مِنْ شِیعَتِنَا وَ هُوَ مُتَمَسِّکٌ بِعُرْوَةِ غَیْرِنَا حضرت صادق (علیه السّلام) فرموده: دروغ گفته کسى که گمان کرده شیعه و از پیروان ما است در حالى که به دستگیرهای جز ما چنگزده است (پیرو دیگران است) . (بحار الأنوار ، ج2، ص: 98) * ویژگی شیعه 3- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ وَ اللَّهِ مَا شِیعَةُ عَلِیٍّ(ع) إِلَّا مَنْ عَفَّ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ وَ عَمِلَ لِخَالِقِهِ وَ رَجَا ثَوَابَهُ وَ خَافَ عِقَابَه حضرت صادق علیه السّلام فرمود: به خداوند سوگند شیعیان على کسانى هستند که شکم و دامن خود را نگه دارند و براى خداوند کار کنند و امید ثواب از او را داشته باشند و از عذاب او بترسند.(بحار الأنوار، ج65، ص: 168) * تلاش بسیار 4- قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِنَّمَا شِیعَةُ جَعْفَرٍ مَنْ عَفَّ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ وَ اشْتَدَّ جِهَادُهُ وَ عَمِلَ لِخَالِقِهِ وَ رَجَا ثَوَابَهُ وَ خَافَ عِقَابَهُ فَإِذَا رَأَیْتَ أُولَئِکَ فَأُولَئِکَ شِیعَةُ جَعْفَر. امام صادق (ع) فرمود: پیرو جعفر تنها کسى است که شکم و دامن خود را از حرام نگهدارد و بسیار کوشا باشد و براى آفریننده خود، کار کند و به امید پاداش از او و ترسناک از کیفر او باشد، اگر چنین افراد را دیدى شیعیان جعفر آنانند .(الخصال، ج1، ص: 296) * نیکی را مقدم میدارد 5- سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ شِیعَتِهِمْ فَقَالَ شِیعَتُنَا مَنْ قَدَّمَ مَا اسْتَحْسَنَ وَ أَمْسَکَ مَا اسْتَقْبَحَ وَ أَظْهَرَ الْجَمِیلَ وَ سَارَعَ بِالْأَمْرِ الْجَلِیلِ رَغْبَةً إِلَى رَحْمَةِ الْجَلِیلِ فَذَاکَ مِنَّا وَ إِلَیْنَا وَ مَعَنَا حَیْثُمَا کُنَّا. از حضرت صادق علیه السّلام صفات و خصوصیات شیعه را پرسیدند، فرمود؛ شیعه ما کسى است که به خاطر رغبتی که به رحمت خدا دارد هر چه را نیک میشمرد مقدم میدارد و انجام میدهد و هر چه را زشت میشمرد در انجام آن دست نگه میدارد، و نیکى را بروز میدهد، در کارهاى خیر و مهم پیشتاز است، پس چنین فردى از ما و بسوى ما و با ماست هر کجا بوده باشیم .( بحار ، ج65، ص: 169). * روایتی از امام باقر(ع) 6- عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِیهِ قَالَ قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ(ع)یَا أَبَا الْمِقْدَامِ إِنَّمَا شِیعَةُ عَلِیٍّ(ع) الشَّاحِبُونَ النَّاحِلُونَ الذَّابِلُونَ ذَابِلَةٌ شِفَاهُهُمْ خَمِیصَةٌ بُطُونُهُمْ مُتَغَیِّرَةٌ أَلْوَانُهُمْ مُصْفَرَّةٌ وُجُوهُهُمْ إِذَا جَنَّهُمُ اللَّیْلُ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ فِرَاشاً وَ اسْتَقْبَلُوا الْأَرْضَ بِجِبَاهِهِمْ کَثِیرٌ سُجُودُهُمْ کَثِیرَةٌ دُمُوعُهُمْ کَثِیرٌ دُعَاؤُهُمْ کَثِیرٌ بُکَاؤُهُمْ یَفْرَحُ النَّاسُ وَ هُمْ یَحْزَنُون. ابى مقدام گوید: امام باقر(ع) مرا فرمود: اى ابا مقدام شیعه على (ع) فقط افرادى هستند که رنگ رخسارشان دگرگون شده و اندامشان لاغر گشته و خشکیده و لبهایشان خشک و شکمهایشان خالى است و رنگشان پریده و صورتشان زرد است چون تاریکى شب آنان را فرا گیرد زمین را بستر گیرند و پیشانى بر زمین نهند، سجدهها کنند و اشکها بریزند، بسیار دعا کنند و بسیار بگریند مردم شادى کنند و آنان غمگینند. ( الخصال، ج2، ص: 444) [ پنج شنبه 90/11/20 ] [ 11:51 عصر ] [ رضا سروری ]
یـار دبستانی من ، با من و همراه منی [ یکشنبه 90/11/16 ] [ 11:37 عصر ] [ رضا سروری ]
روزی سقراط ، حکیم معروف یونانی ، مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثراست. علت ناراحتیش را پرسید ،پاسخ داد:"در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم.سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم . " سقراط گفت: "چرا رنجیدی؟" مرد با تعجب گفت :"خب معلوم است ، چنین رفتاری ناراحت کننده است."
سقراط پرسید:"اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد وبیماری به خود می پیچد ، آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟"
مرد گفت:"مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم.آدم که از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود."
سقراط پرسید:"به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟"
مرد جواب داد:"احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم."
سقراط گفت:"همه ی این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی،آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود؟ و آیا کسی که رفتارش نادرست است،روانش بیمار نیست؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد،هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟ بیماری فکر و روان نامش "غفلت" است و باید به جای دلخوری و رنجش ،نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است،دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند.
پس از دست هیچکس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده و بدان که هر وقت کسی بدی می کند، در آن لحظه بیمار است. [ جمعه 90/11/7 ] [ 5:39 عصر ] [ رضا سروری ]
روزی مجنون از روی سجاده شخصی عبور کرد مرد نماز را شکست وگفت: [ پنج شنبه 90/10/29 ] [ 8:2 صبح ] [ رضا سروری ]
به گزارش مرکز خبر حوزه، حضرت آیت الله جوادی آملی، در دیدار اعضای شورای برگزاری همایش ملی هنر و تبلیغ که عصر امروز در بنیاد علوم وحیانی اسراء برگزار شد، گفتند: هدف حوزه این نیست که هنرمند به جامعه عرضه کند، هدف حوزه آن است که هنرمندانه دین را به مردم برساند و تبلیغ نماید. ایشان افزودند: ساختار دین اسلام هنری است و می بایست توسط حوزویان هنرمند با استفاده از ابزار هنر تبلیغ شود. معظم له ادامه دادند: حوزه نباید تلاش کند که متخیل را محسوس کند، باید معقول را محسوس کند، هنر این است که معقول را محسوس کرد و در این زمینه ابتدا باید هنر را معنا نمود. حضرت آیتالله جوادیآملی در تبیین معنای هنر، افزودند: هنر تجلی معقول در دستگاه خیال است که با خروجی جماد محسوس عجین می شود؛ بنابراین سه عنصر معقول، خیال و محسوس باید باشد تا هنر دینی باشد، اگر چیزی ریشه عقلی نداشته باشد و مبرهن نباشد ، در دستگاه هنر اسلامی و دینی نیست. معظم له بیان کردند: سّر ناکامی برخی نویسندگان حوزوی با اینکه واقعا عالم هستند این است آنچه معقول آنها است را نمی توانند به محسوس تبدیل کنند، این چنین نیست که همه نویسندگان در صف کمتر از مرحوم آخوند و شیخ انصاری بوده باشند؛ خیر، ولی موفقیت برای کسی بوده که مانند مرحوم آخوند و شیخ انصاری ریاضی وار فکر می کردند. حضرت آیت الله جوادی آملی بیان داشتند: هنر تبلیغ این است که مایه علمی داشته باشد، باید دین را تبلیغ کرد نه زید و عمر را، هنر تبلیغ نیازمند تخیل قوی و تحصیل کرده است؛البته خیالی که پرورش یافته است، این چنین نیست که خیال وجود نداشته باشد، اگر کسی از خیال بهره لطیف برد، مانند مولوی و حافظ و عطار می شود. معظم له گفتند: اگر می توانستم به استاد فرشچیان پیامی برسانم، توصیه می کردم که تابلویی بکشد تا منطق الطیر عطار و جریان «سیمرغ» او را بشکافد، البته منطق الطیر از کتاب الطیر بوعلی سینا نوشته شده است و مبانی علمی عمیقی دارد، در این داستان سی مرغ از کثرت به وحدت رسیده و «سیمرغ» شدند، ابتدا سی مرغ بودند که به مقام فنا رسیدند و به «سیمرغ» تبدیل شدند. ایشان ادامه دادند: قدرت خیال از بزرگترین برکات است، اگر کسی خیال پرداز باشد، باید تربیت شده باشد، قوه خیال در بخش اندیشه اگر تربیت شود، باید در اختیار عقل و نظر باشد تا در مواقع ضروری از حس خودش مجتهدانه وارد نشود و از عقل کمک بگیرد. معظم له اضافه کردند: اگر کسی از حس مدد و مایه بگیرد و عقل را درگیر نکند، گمراه می شود، چون خیالی که قیم و سرپرست نداشته باشد، مانند بچه ای است که بازی گوشی می کند و بدون عقل و علم تربیت می شود و رها است و چون تربیت نشده، فریب می خورد؛ بنابراین انسان خیال زده با خیال حرف می زند و پیش می رود و حتی جنگ و صلحش با خیال است. ایشان تاکید کردند: شیطان همه زشتی ها و سموم را در قالب برخی هنرها زیبا جلوه می دهد و با زر ورقی با عنوان خدمت به دین جلوه می دهد، همه زباله ها را پشت آن زر ورق زیبا به خورد انسان می دهد، انسان هایی که فریب می خورند در این زباله می افتند. معظم له بیان کردند: این گونه نیست که شیطان به ما بگوید اینجا چاه است و برو داخلش، بلکه می گوید اینجا بوستان زیبایی است و برو داخل شو و جلو که می روی به چاه می افتی، یکی از کارهایی که می تواند اثر گذار باشد علم است و علم می تواند انسان را از خیال نجات دهد. حضرت آیت الله جوادی آملی گفتند: در حوزه های علمیه هنر به تازگی جوانه زده و باید مورد اهتمام بیشتر قرار گیرد و دروس مربوط به این عرصه مانند علم النفس در حوزه باید تدریس شود. معظم له در پایان خاطرنشان کردند: هنر از بهترین ظرایف رزق و روزی انسان ها است، ساختار دین ما هنری است و باید با ابزار هنر و هنرمندانه ترویج شود و به دنیا شناسانده شود.
[ دوشنبه 90/10/26 ] [ 9:25 عصر ] [ رضا سروری ]
امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمودند: «علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین و زیارة الأربعین و التختّم فى الیمین و تعفیر الجبین و الجهر ببسم الله الرّحمن الرّحیم» ؛ «نشانههای مؤمن و شیعه، پنج چیز است: اقامه ی نمازِ پنجاه و یک رکعت، زیارت اربعین حسینی، انگشتر در دست راست کردن، سجده بر خاک و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم».
* منظور از 51 رکعت نماز چیست؟
مراد از نماز پنجاه و یک رکعت، همان هفده رکعت نماز واجب روزانه به اضافه? نمازهای نافله است که جبران کننده ی نقص و ضعف نمازهای واجب است؛ به ویژه اقامه ی نماز شب در سحر که بسیار مفید است. نماز پنجاه و یک رکعت به شکل مذکور از مختصات شیعیان و ارمغان معراج رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. شاید سرّ ستودن نماز به وصف معراج مؤمن این باشد که دستورش از معراج آمده است و نیز انسان رابه معراج میبرد.
موارد دیگری نیز که در روایت یاد شده، همگی از مختصات شیعیان است؛ زیرا فقط شیعه است که سجده ی بر خاک دارد و نیز غیرشیعه است که یا بسم الله الرحمن الرحیم را نمی گویند، یا آهسته تلفظ میکنند. همچنین شیعه است که انگشتر به دست راست کردن و نیز زیارت اربعین حسینی را مستحب میداند.
مراد از زیارت اربعین، زیارت چهل مؤمن نیست؛ زیرا این مسأله اختصاص به شیعه ندارد و نیز «الف و لام» در کلمه ی «الاربعین»، نشان میدهد که مقصود امام عسکری (علیه السلام) اربعین معروف و معهود نزد مردم است؛ خلاف کلمه ی «اربعین» در بسیاری از روایات که بدون «الف و لام» آمده است؛ مانند این روایت امام صادق (علیه السلام): «من حفظ من أحادیثنا أربعین حدیثاً بعثه الله یوم القیامة عالماً فقیهاً».
* زیارت اربعین در ردیف نمازهای واجب
اهمیت زیارت اربعین، تنها به این نیست که از نشانههای ایمان است، بلکه طبق این روایت در ردیف نمازهای واجب و مستحب قرار گرفته است. برپایه? این روایت، همان گونه که نماز ستون دین و شریعت است، زیارت اربعین و حادثه? کربلا نیز ستون ولایت است.
به دیگر سخن، براساس فرموده? رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): عصاره? رسالت (نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم)) قرآن و عترت است؛ «إنى تارک فیکم الثقلین… کتاب الله و… عترتى أهل بیتى» . عصاره? کتاب الهی که دین خداست، ستونی دارد که نماز است و عصاره? عترت نیز ستونش زیارت اربعین است که این دو ستون در روایت امام عسکری (علیه السلام) در کنار هم ذکر شده است؛ امّا مهمّ آن است که دریابیم نماز و زیارت اربعین انسان را چگونه متدین میکنند.
درباره? نماز، ذات اقدس الهی، معارف فراوانی را ذکر کرده است. مثلا ً فرموده: انسان، فطرتاً موحّد است، ولی طبیعت او به هنگام حوادث تلخ، جزع دارد و در حوادث شیرین از خیر جلوگیری میکند، مگر انسانهای نمازگزار که آنان میتوانند این خوی سرکش طبیعت را تعدیل کنند و از هلوع، جزوع و منوع بودن به درآیند و مشمول رحمتهای خاص الهی باشند؛ ?إنّ الإنسان خلق هلوعاً ? إذا مسّه الشرّ جزوعاً ? و إذا مسّه الخیر منوعاً ? إلّا المصلّین? .
زیارت اربعین نیز انسان را از جزوع، هلوع و منوع بودن باز میدارد و گفته شد که هدف اساسی سالار شهیدان نیز تعلیم و تزکیه? مردم بوده است و در این راه، هم از طریق بیان و بنان اقدام کرد و هم از راه بذل خون جگر که جمع میان این راهها از ویژگیهای ممتاز آن حضرت (علیه السلام) است. * رسالت پیامبر(ص) در متن زیارت اربعین
خلاصه آن که رسالت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تعلیم کتاب و حکمت از یک سو و تزکیه ی نفوس مردم از سوی دیگر بود تا هم جاهلان را عالم نماید و هم گمراهان را هدایت کند و در نتیجه، جهل علمی و جهالت عملی را از جامعه جدا سازد. همین دو هدف در متن زیارت اربعین سالار شهیدان (علیه السلام) تعبیه شد؛ چنان که منشأ دردمنشی منکران رسالت و دشمنان نبوّت، حبّ دنیا و شیدایی زرق و برق آن بود و عامل مهمّ توحّش منکران ولایت و دشمنان امامت نیز همان غَطْرَسه ی دنیا و دلباختگی به آن بود، که در بخشی از زیارت اربعین به آن اشارت رفته است: «و تَغطْرَس و تَرَدّی فى هواه».
* ویژگی عدد چهل درباره? امام حسین (علیه السلام)
اربعین و عدد چهل خصوصیتی دارد که دیگر ارقام آن را ندارد. غالب انبیای الهی در سنّ چهل سالگی به رسالت مبعوث شدند و ملاقات خصوصی حضرت موسی (علیه السلام) و ذات اقدس الهی چهل شب بود و در نماز شب سفارش شده است که چهل مؤمن را دعا کنید و همسایگان را تا چهل خانه گرامی بدارید. اینها نشان میدهد که عدد چهل از برجستگی خاص برخوردار است.
در روایات اسلامی چنین آمده است: زمینی که روی آن انبیا و اولیای الهی و بندگان مؤمن، خدا را عبادت کرده اند، چهل روز در مرگ آنان میگرید، ولی در شهادت امام حسین (علیه السلام) آسمان و زمین، چهل روز خون گریه کردند. البته اشک یا خون را در این گونه از روایات نباید بر اشک یا خون ظاهری حمل کرد؛ چنان که نباید آن را انکار کرد.
توضیح آن که در سیّارات آسمانی بارها انفجارهایی رخ میدهد که با چشم عادی هرگز دیده نمی شود؛ ولی متخصصان با استمداد از علم نجوم و از رصدخانه به تماشای این انفجارها مینشینند. همان گونه که مردم عادی نباید خبر وقوع این انفجار را به صِرف ندیدن آن با چشم ظاهری انکار کنند، خونْ گریه کردن آسمان و زمین را نیز نباید انکار کنند؛ زیرا این موارد نیز جزو علومی نیست که بشر عادی آن را نظاره کند، حتی از رصدخانه نیز دیده نمیشود.
* امر ملکوتی چگونه درک میشود
اساساً امر ملکوتی را هرگز نمی توان با ابزار مُلکی ادراک کرد. مثلا ً با دقیق ترین و پیشرفته ترین فنّ رصد سپهر نمی توان مشهودات رؤیای صادق انسان نائم را رصد نمود. اگر یوسف عصر در ساحت رؤیا مشاهده کند که یازده ستاره به همراهی ماه و آفتاب برای وی سجده کردند، هرگز چنین صحنه ای را نمی شود با هیچ رصدخانه ای تصدیق یا تکذیب نمود. غرض آن که معنای اشک ریزی یا خون باری ملکوتی نه مورد تصدیق فنّ تجربی است و نه در قلمرو تکذیب آن قرار میگیرد و هیچ گاه استبعاد به جای استحاله نمی نشیند. کسی که صاحب بَصَر نیست تا ببیند، لا اقل باید صاحب نظر باشد که گوش شنوا به ندای صاحبْ بصران داشته باشد.
برای تحقیق این موارد، علم مخصوص لازم است که اصطلاح و متخصصان ویژه? خود را دارد که اهل ولایت و علمای بزرگ دینی اند. آنان این گونه از احادیث را با جان پذیرفتند و فهمیدند که آسمان و زمین خونْ گریه میکنند. از امام زمان (علیه السلام) نیز نقل شده است که به امام حسین (علیه السلام) عرض میکنند: اگر اشک چشم تمام شود، برایت خون میگریم؛ «و لأبکینّ علیک بدل الدموع دماً» .
گفتنی است: گرامیداشت یاد متوفا پس از مرگ او در همه? ملل و ادیان رسمیت دارد و بعضی با گذشت یک ماه و بسیاری نیز پس از چهل روز از متوفای خود تجلیل میکنند. در میان مسلمانان، به ویژه شیعیان، پس از شهادت امامان معصوم (علیهم السلام) در نخستین اربعین آنان مراسم گرامیداشت انجام میشده است؛ ولی شهادت امام حسین (علیه السلام) این ویژگی را دارد که روز اربعین حسینی هر ساله تا قیامت ادامه خواهد داشت.
* زیارت مأثور در اربعین
در روایات شیعه برای روز اربعین حسینی دستورهایی وجود دارد؛ مانند خواندن زیارت مخصوص آن روز در پیش از ظهر که پس از آن دو رکعت نماز نیز خوانده میشود و دعا در آن وقت مستجاب است.
در زیارت اربعین، هدف قیام امام حسین (علیه السلام) همان هدف رسالت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دانسته شده است. براساس قرآن و نهج البلاغه، هدف رسالت انبیای الهی، دو چیز است: یکی عالم کردن مردم و دیگری عاقل نمودن آنها با تهذیب نفس?
کسانی که علم ندارند، دستور خدا را نمی دانند و توان تربیت خود یا دیگران را ندارند. برخی نیز عالمند، ولی در اثر نداشتن عقل به دانش خود عمل نمی کنند. از این رو، انبیا (علیهم السلام) برای تعلیم و نیز تزکیه? مردم مبعوث شده اند که به مردم خوبیها را بشناسانند و راه خوب را به آنان بنمایانند تا مردم خوب بفهمند و به خوبیها عمل کنند. چنین جامعه ای مهد پرورش اولیای الهی است.
در قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم (علیه السلام) نقل شده که به خداوند عرض کرد: پیامبری مبعوث فرما که مردم را عالِم و مهذّب کند؛ ?ربّنا و ابعث فیهم رسولا ً منهم یتلوا علیهم ایاتک و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و یزکّیهم? . خداوند دعای آن حضرت را اجابت کرد و در سوره? «جمعه» فرمود: ?هو الذی بعث فی الأُمّیین رسولا ً منهم یتلوا علیهم ایاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و إن کانوا من قبل لفی ضلال مبین? .
براساس این آیه، مردم حجاز، پیش از بعثت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گرفتار دو مُعْضِل علمی و عملی بودند: یکی نادانی و دیگری گمراهی. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با تعلیم کتاب و حکمت آنها را از جهل رهانید و عالم کرد و نیز با تزکیه? نفس، آنان را از بیراهه به راه آورد و عادل کرد.
* وظیفه اهل بیت پیامبر(ص)
امیرمؤمنان (علیه السلام) در تشریح بعثت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «فهدیهم به من الضلالة و أنقذهم بمکانه من الجهالة» ؛ یعنی خداوند به دست پیامبرش مردم را عالِم و عادل کرد.
امام حسین (علیه السلام) نیز که به حساب ملکوت و اتصال نور وجودی، از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است و صاحب ولایت؛ «حسین منّى و أنا من حسین» ، باید مردم را عالم و عادل کند؛ یعنی احکام و دستورها و معارف دین را به آنان بیآموزاند و آنان را اهل عمل کند.
همه? اهل بیت (علیهم السلام) این وظیفه را به عهده داشتند و با تدریس، ارشاد، سخنرانی و نوشتن نامه به وظیفه? خود عمل میکردند؛ ولی سیدالشهدا (علیه السلام) افزون بر کارهای یاد شده، به سبب یأس از تأثیر اساسی این ابزار در شرایطی قرار گرفت که خون جگر خود را نیز برای نیل به هدف اعطا کرد. تنها آن حضرت (علیه السلام) بود که هم مبارزه? فرهنگی و سیاسی و اجتهادی داشت، هم نبرد جهادی.
چنان که در زیارت اربعین آن حضرت میخوانیم: «فأعذر فى الدعا و منح النصح و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة» ؛ یعنی آن حضرت (علیه السلام) با اتمام حجت بر خلق، هر عذری را از امت رفع کرد و اندرز و نصیحت آنان را با مهربانی انجام داد و خون پاکش را در راه تو ای خدا نثار کرد تا بندگانت را از جهالت و حیرت و گمراهی نجات دهد.
گفتنی است: کلمه? «لیستنقذ» از باب تنازع، متعلّق به هر سه فعلی است (أعذر، منح، و بذل) که پیش از آن آمده است؛ یعنی اعذار و نصح و بذلِ خون آن حضرت (علیه السلام) همگی برای عالم و عادل کردن انسانهایی بود که در دریای هلاکت جهل علمی و فساد اخلاقی غوطه ور بودند؛ چنان که برخی از انبیای گذشته نیز صرف نظر از تبلیغ، تعلیم و تحقیق اجتهادی به نبرد جهادی نیز مبادرت نمودند و شربت شهادت نوشیدند تا ددمنشی را به فرشته وَشی و جاهلیت را به تمدّن اسلامی بدل نمایند.
[ شنبه 90/10/24 ] [ 4:35 عصر ] [ رضا سروری ]
"حدیث اربعین"* نشانههای مؤمن امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمودند: «علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین و زیارة الأربعین و التختّم فى الیمین و تعفیر الجبین و الجهر ببسم الله الرّحمن الرّحیم» ؛ «نشانههای مؤمن و شیعه، پنج چیز است: اقامه نمازِ پنجاه و یک رکعت، زیارت اربعین حسینی، انگشتر در دست راست کردن، سجده بر خاک و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم». [ جمعه 90/10/23 ] [ 8:13 عصر ] [ رضا سروری ]
سخنان حکیمانه مرحوم آیت الله بهجت (ره)
معلوم می فرماید.
به علم است نه به مال.
خالص باشد در و دیوار به اذن الله هادی او خواهند بود. اگر کسی سجود را طول بدهد، خیلی اسباب ناراحتی شیطان است. اینهمه ابتلائات و گرفتاریهای ما در اثر ناشکری و کفران نعمتهای ما است. [ جمعه 90/10/23 ] [ 7:26 عصر ] [ رضا سروری ]
Shakespeare Said : [ شنبه 90/10/3 ] [ 11:0 عصر ] [ رضا سروری ]
مرحوم سید علی بهبهانی (ره) نقل می کند که سال ها قبل پدر بزرگم با کشتی عازم سفر حج شد . پدرم نقل کرد که کشتی بدون هیچ مانعی در وسط دریا از کار افتاد . ملّاحان هر چه تفحّص کردند نقصی در کشتی نیافتند . همه مسافران از توقف بدون علت کشتی مضطرب شده بودند که ناگهان ، بدون سپری شدن دقایقی ، حیوان عظیم الجثه ای سر از دریا بیرون آورد و خود را به کنار عرشه کشتی رسانید و طفل شیر خواری را که در قنداقه پیچیده شده بود به داخل کشتی گذارد و به دریا فرو رفت !
کودک فقط لباس هایش تر شده بود و گریه میکرد ، ناخدای کشتی دستور داد قایق ها را به دریا بیندازند و جستجو کنند . یکی از ملوانان جریان را چنین باز گو کرد : من نیز برای جستجو سوار بر قایقی شده و مشغول پارو زدن شدم تا اینکه خسته شدم خواستم برگردم ولی گویا کسی به من میگفت باز جلو برو . بالاخره از دور شبحی دیدم ، وقتی نزدیک آن شدم دیدم تخته بزرگی روی آب است و زنی محکم به آن تخته چسبیده. از او پرسیدم : کجا بودی ؟ آیا کسی دیگر هم در این اطراف است ؟ گفت : من و شوهرم با حدود بیست نفر دیگر از جزیره ای به جزیره دیگر می رفتیم نا گهان دریا طوفانی شد و پس از چند روز سرگردانی روی آب ، کشتی ما در دریا فرو رفت . من فرزندم را در بغل گرفتم که اگر غرق شدیم با هم باشیم ، تا اینکه به تخته پاره ای چسبیدم ، ولی همسفرانم همه در دریا غرق شدند . پس از لحظاتی یکی از همسفران خود را دیدم که با شنا خودش را به ما رساند و سوار بر این تخته شد. بعد از اینکه آرام شد ، دیدم زیر چشمی به من نگاه میکند از او ترسیدم ، بچه را بغل کرده و خود را جمع و جور کردم . اما دیدم جلو آمده میخواهد به من تعرض کند .!!! به او گفتم : ما در وسط دریا گرفتاریم معلوم نیست که زنده بمانیم . آن وقت تو در فکر گناه و معصیت هستی ؟ آیا شرم نمی کنی ! ؟ بیا به جای گناه کردن به خدا متوسل شو ، تا اینکه از مرگ نجات پیدا کنیم . جوان گفت : فایده ای ندارد . دست از تو بر نمیدارم . من هیچ راه فراری نداشتم زیرا اگر به عقب می رفتم در دریا غرق می شدم ! آن جوان به من گفت : اگر نگذاری به خواسته ام برسم فرزندت را به دریا می اندازم ! پیش خودم گفتم : (شاید مرا تهدید می کند ) به او گفتم : اگر فرزندم را هم به دریا بیندازی تسلیم تو نمی شوم ! نا گهان دیدم جلو آمد بچه ام را از من گرفت و گفت : تسلیم نمیشوی ؟ !! گفتم : هرگز ! او با کمال بی رحمی فرزندم را گرفت و به دریا انداخت . در آن حال با قلبی شکسته و سوز دل گفتم : خدایا به خاطر اینکه معصیت نکنم فرزندم را از دست دادم !! مرا از دست این جوان نجات بده !
هنوز سخنم پایان نیافته بود که موجی آمد و جوان را به کام خود کشید و او هر چه دست و پا زد فایده نبخشید و غرق شد و به هلاکت رسید . ملوان گفت : دیدم زن به گریه افتاد ! پرسیدم چرا گریه می کنی ؟ گفت : برای کودکم گریه می کنم . گفتم : اگر او را ببینی می شناسی ؟ گفت : مگر ممکن است مادری فرزندش را نشناسد . قایق را به کشتی رساندم ، زن همین که بچه را دید با شادی فراوان فریاد زد این فرزند من است ! دستش را به سوی خداوند بلند کرد و شکر الهی را به جا آورد . و این است لطف و رحمت خداوند بر آنانکه از دستورات خدا پیروی کنند !! امیدوارم این داستان آموزنده عبرتی برای همه ما باشد و در آخر حدیثی زیبا از پیامبر اکرم (ص) ، که ایشان می فرماید : کسی که چشمانش را از نگاه حرام به زنی پر کند ، خداوند در روز قیامت چشمانش را با میخهای آتشین و آتش پر مینماید و تا زمانی که خداوند بین مردم حکم می نماید ، به دین حالت خواهد بود.آنگاه دستور می رسد که او را به جهنم ببرید. ( در صورتیکه که توبه نکرده باشد ) منبع : ثواب الاعمال و عقاب الاعمال صفحه 615 [ چهارشنبه 90/9/30 ] [ 10:27 عصر ] [ رضا سروری ]
|
||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |