سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشتهای روزانه رضا سروری
لینک دوستان

اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند  /  جان به قربان تو آقا که تو حج فقرایی


[ دوشنبه 90/8/2 ] [ 6:56 عصر ] [ رضا سروری ]

سوء ظن

سوءظن(بدگمانی و بدبینی) از گناهان قلبی و بیماری های روانی که سبب بسیاری از گناهان می باشد و کمتر کسی است که به این گناه آلوده نشده باشد و جالب تر و بد تر آن که به گناه بودنش التفاتی نیست (یعنی به نظرش گناه نیست) و چون آن را گناه نمی بیند از آن پشیمان نشده و آن را ترک نمی کند و هنگامی که فرد به آن اصرار ورزد به فرض آنکه این یک گناه صغیره است به یک گناه کبیره تبدیل خواهد شد و اگر قرار بود شامل عفو خداوند شود به واسطه اصرار و سبک گرفتن آن نابخشنودی می شود . از این رو بر هر مسلمانی واجب است که حرمت بدگمانی را بداند و خود را به آن آلوده نسازد یا اگر آلوده شد فوراً توبه کند چون توبه واجب فوری است بنابراین معنای سوءظن و انواع آن و دلیل حرمت آن باید ذکر شود.

آیت الله دستغیب در کتاب قلب سلیم خود سوءظن را به دو دسته سوءظن در امور عبادی و سوءظن در عادات تقسیم کرده . و چنین نظر خود را بیان می کند : به طور کلی هر گفتار و کرداری که از مسلمان دیده یا شنیده شود و احتمال درستی آن داده شود حمل کردن آن بر فساد و معتقد شدن به آن حرام است . که این تعریف در مورد سوءظن به مردم در امور عبادی است.

اما سوءظن در عادات : اینکه رفتار و گفتار عادی دیگری را به فساد و نادرستی غرض حمل نماید . [در این جا آیت الله دستغیب با چند مثال تعریف خود را روشن می کنند.]

مثلاً مردی را با زنی می بیند و آن ملاقات را حمل به فساد می کند یا اینکه زنش را در خانه نمی بیند یا با مردی بیگانه می بیند، بدون تحقیق به آن زن بدبین شود یا بچه در خانه چیزی بگوید و آن سبب بدبینی او گردد یا این که دو نفر با هم رازی می گویند و شخص به خیال این که درباره او سخن می گویند به آنها بدبین شود یا این که سخن گوینده ای را گمان کند که به او کنایه می زند و منظورش از این سخن گوشه زنی و عیب گویی او بوده پس به آن گوینده بدبین گردد.

موارد سوءظن در امور عادی فراوان است و اگر با دقت در زندگی روز مره خود نگاهی بیندازیم خواهیم دید که بین موارد (بدبینی که در ابتدا ذکر کردیم که اصرار بر آن از گناهان کبیره خواهد شد) اندک نیستند.

دلیل حرمت سوءظن

قبل از هر توضیحی لازم به بیان است که انسان چهار سرمایه دارد که همه آن ها باید در دژهای محکم قانون قرار گیرد و محفوظ باشد:جان،مال،ناموس و آبرو.

اسلام می خواهد در جامعه اسلامی امنیت کامل  حکم فرما باشد نه تنها مردم در عمل و با دست به یکدیگر هجوم نکنند بلکه از نظر زبان، و از آن بالاتر از نظر اندیشه و فکر آنان نیز در امان باشند هر کس احساس کند که دیگری حتی در منطقه افکار خود تیرهای تهمت را به سوی او نشانه گیری نمی کند، این امنیتی است در بالاترین سطح، که جز در یک جامعه مذهبی و مؤمن امکان پذیر نیست.

پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در حدیثی می فرمایند:«إنَّ الله حَرَّمَ مِنَ المُسلِمِ دَمَهُ وَ مالَهُ وَ عَرضِهِ وَ أن یَظَنَّ بِه أسُّود ُ؛ خداوند، خون و مال و آبروی مسلمان را بر دیگران حرام کرده است و همچنین گمان بد درباره او بردن.»

گمان بد نه تنها به طرف مقابل و حیثیت او لطمه وارد می کند، بلکه برای صاحب آن نیز بلایی بزرگ است زیرا سبب می شود که او را از همکاری با مردم و تعاون اجتماعی بر کنار کند ، و دنیایی وحشتناک آکنده از غربت و انزوا فراهم سازد ، چنان که در حدیثی از امیر المومنین آمده است:«مَن لَم یُِحسِن ظَنَّهُ استوحَشَ مِن کُلِّ أحدٍ؛کسی که گمان بد داشته باشد از همه کس می ترسد و وحشت دارد.»

به تعبیر دیگر:چیزی که زندگی انسان را از حیوانات جدا می کند و به آن روش،حرکت و تکامل می بخشد ، روح تعاون و همکاری دسته جمعی می باشد، و این در صورتی امکان پذیرست  که اعتماد و خوش بینی بر مردم حاکم باشد، در حالی که سوءظن پایه های این اعتقاد را در هم می کوبد، پیوندهای تعاون را از بین می برد و روح اجتماعی  را تضعیف می کند.

افراد بدبین از همه چیز می ترسند، از همه کس وحشت دارند و نگرانی جانکاهی دائماً بر روح آنها مستوطی است ، نه می توانند یار و مونسی غمخوار پیدا کنند ، و نه شریک و همکاری برای فعالیت های اجتماعی، و نه می توانند یار و یاوری برای روز درماندگی.

توجه به این نکته لازم است که منظور از ظن در این جا گمان های بی دلیل است، بنابراین در مواردی که گمان متکی به دلیل یعنی ظن معتبر باشد از این حکم مستثنی است مانند گمانی که از شهادت دو نفر عادل حاصل می شود.

نزدیک ترین حال شخص به کفر

امام باقر و امام صادق علیه السلام فرمودند:«نزدیک ترین وضعی که بنده به کفر دارد این است که ، با مردی که با او برادر دینی می باشد ، لغزش و خطاهای او را بشمارد، تا روزی او را به آن ها سرزنش و سرکوب نماید.»

در این حدیث همان طور که می بینیم تنها حفظ لغزش های مسلمان را بدون اظهار و اخبار به آن گناه قلبی دانسته و در بزرگی این گناه کافی است مرتکبش را از هر حال به کفر نزدیک تر می داند و در روایات دیگر آن را دورترین حالات انسان به خدا بیان فرموده است.

نتیجه سوءظن،غیبت و آبرو ریزی

کسی که کنجکاو و مراقب اوضاع داخلی مردم شد معمولاً نمی تواند از گفتن اسرار دیگران که آن را دانسته خود داری کند بلکه راز مردم را فاش و پشت سرشان غیبت و بدگویی می نماید و آبرو و حیثیت یک فرد مؤمن را که بسان جان و مالش  نزد خداوند و شارع اسلام عزیز و گرامی است در اثر بدبینی و کنجکاوی های شخص در نزد او و در صورت فاش ساختن نزد دیگران از بین رفته  و پایمال می گردد. و لازمه ی ایمان به خدا آن است که موجبات سقوط شخصیت و از بین رفتن آبروی برادر دینی خود را با کنجکاوی های زیان بار خود فراهم نسازد.

بی شک کسی که گمان بد نسبت به دیگری حکم کند شیطان او را وامی دارد که از او غیبت کند یا در بزرگداشت و احترام او بی اعتنایی و سستی نماید  و در ادای حقوق او کوتاهی کند،یا به دیده حقارت به او بنگرد و خود را از او بهتر بداند و این ها همه از مهلکات است.

 

منبع : http://www.hozehardakan.blogfa.com/post-104.aspx


[ یکشنبه 90/8/1 ] [ 7:17 عصر ] [ رضا سروری ]

چه کسی حرف مرا می فهمد؟

چه کسی درد مرا می داند؟

در پس پرده ی اشک چشمم

چه کسی راز مرا می خواند؟

چه کسی واژه ی تنهایی را

در دل غمزده ام می بیند؟

با سر انگشت محبت چه کسی

قطره ی اشک مرا می چیند

سال ها غیر خداوند بزرگ

هیچ کس از غمم اگاه نبود

توشه ی زندگیم در همه عمر

جز غم و غصه ی جانکاه نبود

مرگ یک روز و یا یک شب سرد

چشم غمگین مرا می بندد

شاید انجا پس از این رنج و عذاب

سردی گور به رویم خندد...


[ جمعه 90/7/29 ] [ 12:52 صبح ] [ رضا سروری ]

چشمه های خروشان تو را می شناسند
موجهای پریشان تو را می شناسند


پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی
ریگهای بیابان تو را می شناسند


نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران تو را می شناسند


از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی
ای که امواج طوفان تو را می شناسند


اینک ای خوب فصل غریبی سر آمد
چون تمام غریبان تو را می شناسند


کاش من هم عبور تو را دیده بودم
کوچه های خراسان تو را می شناسند

 

                                                          قیصر امین پور


[ پنج شنبه 90/7/28 ] [ 1:0 صبح ] [ رضا سروری ]

از فاطمه اکتفا به نامش نکنید
نشناخته توصیف مقامش نکنید


هر کس در او محبت زهرا نیست
علامه اگر هست سلامش نکنید


[ جمعه 90/7/22 ] [ 2:45 عصر ] [ رضا سروری ]

حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود
خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود


ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه
 گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود


[ جمعه 90/7/22 ] [ 1:41 عصر ] [ رضا سروری ]

چه تعبیری خدا در نقطه دارد/ که تفسیری جدا هر نقطه دارد


به تعداد بهار عمر زهرا(س) / همین اندازه کوثر نقطه دارد . . .



[ جمعه 90/7/22 ] [ 1:40 عصر ] [ رضا سروری ]

ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم / مامور برای خدمت زهرائیم


روزی که تمام خلق حیران هستند / ما منتظر شفاعت زهرائیم

 


[ جمعه 90/7/22 ] [ 1:38 عصر ] [ رضا سروری ]

سعى کن حرص و  طمع خانه خرابت نکند


                             غافل از
واقعه روز
حسابت نکند


ای که دم میزنى ازعشق حسین


                                آن چنان باش که ارباب جوابت نکند



[ جمعه 90/7/22 ] [ 1:34 عصر ] [ رضا سروری ]

بازباران باترانه...
میخوردبربام خانه
                          یادم آمدکربلارا،
                           دشت پرشوروبلارا...
                               گردش یک ظهرغمگین،
گرم وخونین،لرزش طفلان نالان،زیرتیغ ونیزهارا،باصدای گریه های کودکانه،وندرین صحرای سوزان،
                                   میدودطفلی سه ساله،
پرزناله،دلشکسته،پای خسته.بازباران...قطره قطره،میچکدازچوب محمل،
                                          خاکهای چادرزینب
                                             به آرامی شودگل...
                                                             بازباران...


[ پنج شنبه 90/7/21 ] [ 11:49 صبح ] [ رضا سروری ]
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
امکانات وب
ایران رمان